کد خبر:14529
پ
alvaresin-0273
کمپوت روحیه

روایت عباس جهانبخش از شهید غلامرضا زعفری

تازه به گردان تخریب اومده بودم و متاسفانه به عملیات نصر ۴ نرسیدم بعد از چند روز از پادگان امام علی سنندج که عقبه _گردان_تخریب بود به مقر عملیاتی اومدیم همون شب اول اقا جعفر مداحی کرد و خبر شهادت اقا سید محمد فرمانده گردان تخریب رو داد به هر حال بعد از چند روز […]

تازه به گردان تخریب اومده بودم و متاسفانه به عملیات نصر ۴ نرسیدم
بعد از چند روز از پادگان امام علی سنندج که عقبه _گردان_تخریب بود به مقر عملیاتی اومدیم
همون شب اول اقا جعفر مداحی کرد و خبر شهادت اقا سید محمد فرمانده گردان تخریب رو داد
به هر حال بعد از چند روز بچه ها برگشتند به سنندج و ما با چند نفر برای جمع کردن مقر ماندیم
چون خیلی از نیروها عقب رفته بودند و آشپزخانه مطابق قبل غذا پخته بود به هر نفر برای ناهار یه مرغ کامل بدون برنج داده بودند
سر سفره ناهار یکی دو نفر بخاطر اینکه فکر میکردند بچه ها آمار اضافی دادند و غذا گرفتند قهر کردند و نون خشک خوردند
مابقی نفری یه مرغ رو خوردند
در طول خوردن غذا #شهید_زعفری سر به سر قهر کرده ها میگذاشت و بقیه رو میخندوند
اخر هم موقع دعا گفت: خخخدایا ما که سیر ششششدیم گشششششنه ها رو هم هر ججججور صلاح میدونی
شهید غلامرضا زعفری در ۱۹ اسفند ماه ۶۶ از جبهه ی جنوب آسمانی شد و در روستای لزربن تنکابن میهمان خاک شد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید