کد خبر:2596
پ
۶۴
عضو هیات علمی و استاد دانشگاه تهران

روایت یک آقازاده رزمنده از روز های کربلای ۴

در سال ۶۵ و در عملیات‌های کربلا ۴ و ۵ در گردان حضرت زینب(س) از لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع) غواص بودم. شب عملیات کربلای ۴ دو نفر از اطلاعات و عملیات آمدند روی نقشه ما را توجیه کنند… قرار شد برخی یگان‌های غواص جزایر را آزاد کنند و بعد یگان‌های دیگر از جمله دو […]

در سال ۶۵ و در عملیات‌های کربلا ۴ و ۵ در گردان حضرت زینب(س) از لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع) غواص بودم. شب عملیات کربلای ۴ دو نفر از اطلاعات و عملیات آمدند روی نقشه ما را توجیه کنند…
قرار شد برخی یگان‌های غواص جزایر را آزاد کنند و بعد یگان‌های دیگر از جمله دو گروهان غواص از گردان حضرت زینب (س)، به نام القدر و الحدید، از اروندرود عبور کنند و شهر ابو الخصیب را آزاد کنند.
به نظر بنده و برخی از غواصان دیگر نقشه عملیات خیلی سخت و پیچیده بود. آن دو عزیز از اطلاعات و عملیات احتمالاً حس ما را درک کردند و توضیح دادند که در این منطقه عملیاتی خیلی کار شده و نسبت به موفقیت بسیار امیدوار بودند.
آن دو نفر در کنار نیروهای دیگر از اطلاعات و عملیات در آن منطقه عملیاتی خیلی کار کرده بودند و بارها مخفیانه از خطوط نیروهای صدام عبور می‌کردند. از طرف دیگر نیروهای تخریب مخفیانه معبرهای لازم را برای عبور غواصان ایجاد کرده بودند.
البته روشن است که همه این برادران عزیز اطلاعات و عملیات و همچنین نیروهای تخریب خودشان هم مثل ما غواص بودند. در هر حال از صحبت‌های این دو بزرگوار روشن بود که بسیار حرفه‌ای، تیزهوش، و نسبت به موفقیت عملیات امیدوار بودند.
اتفاقاً یکی از این دو بزرگوار فرمودند که اینجا بهترین مکان برای عملیات است و ما روی منطقه دیگری هم خیلی کار کردیم و دژهای نونی شکل داشت که غیر قابل عبور بودند…
شب عملیات بود و ما بیشتر مشغول نماز و دعا بودیم ولی حواسمان به آب و جزایر و ساحل مقابل هم بود.
ما را شب و مخفیانه در کامیون‌های خاور به منطقه برده بودند و قرار شد اگر کسی سوال کرد خودمان را به عنوان نیروهای گردان مرزی قائم (عج) معرفی کنیم…وقتی که این بنزهای خاور در چاله‌ها می‌افتاد ما نیم متر می‌رفتیم هوا.
واضح است که صدام می دانست می‌خواستیم عملیاتی در یکی از مناطق نزدیک به بصره انجام دهیم. مگر می‌شد با توجه به کمک گسترده اطلاعاتی غربی‌ها ایشان نداند که ۲۰۰ هزار نیروی بسیج و سپاه و ۵۰ هزار نیروی ارتش برای چه کاری در منطقه اردو زدند؟ ولی قطعاً نمی‌دانست کجا و کی…
نیروهای ما فوق‌العاده حرفه‌ای بودند و برخی در عملیات‌های زیادی حضور داشتند. وقتی که غواصان عزیز موج اول وارد آب شدند و به سمت جزایر حرکت کردند فضا کاملاً ساکت و آرام بود. طبیعتاً اگر دشمن متوجه حضور نیروهای غواص می‌شد آنها بسیار آسیب پذیر می‌شدند. جا برای پنهان شدن یا عقب نشینی نبود.
وقتی که بچه‌های موج اول توی آب بودند اصلاً درگیری نشد. عملیات موقعی افشا شد که برخی نیروها به ساحل جزایر رسیده بودند و درگیر شدند. به سرعت نبرد شدت پیدا کرد و ما کماکان منتظر دستور برای ورود به آب و حرکت به سمت ساحل غربی رودخانه بودیم.
داوطلبان غواص می دانستند که کارشان پر مخاطره است و کلاً در نبرد متغیرهای زیادی وجود دارد و پیش بینی نتیجه نبرد در چنین مواقعی ممکن نیست. همگی آموزش‌های سخت را گذرانده بودند و احتمال زیاد می‌دادند که شهادت، مجروحیت سخت، یا اسارت در پیش هست…بعد از حدود ۲ ساعت درگیری فرماندهان…
…به این نتیجه رسیدند که نیروهای دشمن را با هزینه قابل قبول نمی‌شود در این منطقه شکست داد، اگر چه برخی از یگان‌های غواص با موفقیت به اهداف مورد نظر رسیدند. شاید حدود ساعت سه یا سه و نیم صبح بود که دستور عقب نشینی فوری را دادند و ما قبل از طلوع آفتاب از منطقه خارج شدیم.
#غلو_برخی_در_مورد_تعداد_شهدا نشان می دهد که آنان درک واقعی از این اعداد را ندارند. از طرفی به هیچ وجه قبل از عملیات آسمان پر از منورهای چلچراغی نبود، بلکه فضا بسیار تاریک بود.
اگر اکثر قبضه‌ها منهدم شدند، چطور بعد از دو هفته توانستیم از دژهای مستحکم نونی شکل با موفقیت عبور کنیم؟
در مورد کربلا ۵ بعداً خواهم نوشت. خداوند به ایثارگران و خانواده‌های شهدا و جانبازان صبر دهد. ان‌شاءالله شهدا از ما ناراضی نباشند و ما در زبان و قلم و عمل انصاف داشته باشیم.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید