کد خبر:2506
پ
۴۲
شهید غلارضا رجبی

صفای مردم دزفول

اوایل حضورم در گردان سرافراز تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، ودر اولین جمعه گردان (اگر درست بیاد داشته باشم) بایک دستگاه اتوبوس و کامیون آیفا به رانندگی شهید بیات عزیز رفتیم  نماز جمعه دزفول… اتفاقا آنروز زود گرسنه شدم وبلافاصله بعد از نماز جمعه ، رفتم توی صف شلوغ و پر تعداد غذا که […]

اوایل حضورم در گردان سرافراز تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، ودر اولین جمعه گردان (اگر درست بیاد داشته باشم) بایک دستگاه اتوبوس و کامیون آیفا به رانندگی شهید بیات عزیز رفتیم  نماز جمعه دزفول…
اتفاقا آنروز زود گرسنه شدم وبلافاصله بعد از نماز جمعه ، رفتم توی صف شلوغ و پر تعداد غذا که در همان محل مصلی توزیع میشد…غذا در کاسه های پلاستیکی گود ، که به رنگ قرمز و آبی بودند داده میشد.
وقتی به تعداد زیاد افرادی که در صف ، جلوتر از من منتظر بودند نگاه میکردم گرسنه تر میشدم!!.غذا خورشت لوبیا با برنج بود و بوی مطبوع آن دل را حریص میکرد…
به سختی انتظار می کشیدم و روند توزیع هم کند پیش می‌رفت.
ناخودآگاه به اطراف نگاه کردم …با تعجب دیدم تعدادی از بچه های گردان کاسه غذا بدست ، دولپی می‌خوردند و سرخوشانه میخندیدندو شوخی میکردند..حالا دقیق یادم نیست اما به گمانم #شهید_دادو و آقا مجتبی قاسمی عزیز به سمتم آمدند..‌قدری زمینه سازی کردند وپرسیدند : میخوای زودتر و بدون صف غذا بگیری؟.
طبیعی بود که فورا پذیرفتم..خیالم این بود که آشنایی،. رفیقی ،همرزمی ،کسی خارج از نوبت به بچه ها غذای خارج از صف میدهد.
دنبالشان رفتم…رسیدیم به محفظه توری شکل بزرگی که ظروف غذاهایی که میل شده بود در آن قرار می‌گرفت یا بهتر است بگوییم (پرت ) میشد!
دوستان مستقیم رفتند و ظرفی نشسته را انتخاب وبا برداشتن ته مانده چند ظرف غذا که باقی مانده بود یک پرس کامل جور کرده وبی درنگ مشغول خوردن شدند…
منهم همین کار را کردم اما انصافا با اکراه می‌خوردم!!
بچه ها که تردید وتعجبم را دیدند استدلال کردند که ته مانده غذای رزمندگان اسلام (که بسیاری از آنها اهل تعبد وتهجد ورزم ودلاوری بوده و شهدای آینده محسوب میشدند) قطعا تبرک است ودر ثانی با اینکار ضمن اینکه زودتر غذا میخوریم از اسراف هم پیشگیری میشود!!؟؟ به این ترتیب با وجهی دیگر از وجوه تکامل اخلاقی ومنش عده ای از بهترین بندگان جهادگر خدا ودین مبین اسلام آشنا میشدم وحالا در سی و سه سال بعد از آنروز بیشتر از قبل درک میکنم چرا تعدادی از این مجاهدان مخلص ، از من سبقت گرفتند ودر تاریخ ماندگار شدند و زمان مرا باخود برد!!
بعضی وقتها که در جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ، هنگامی که خاطرات اینچنینی را برای نسل جوان تعریف میکنم و با بهت وحیرتشان مواجه میشوم به راز بزرگ علت دستیابی بندگان منزه خدا در کسوت رزمندگان راه حق ، به قله های رفیع عزت و پیروزی بیشتر پی میبرم و درحد بضاعتم تشریح میکنم. رمزی که کلید واژه عاقبت بخیری محسوب میشود وباگذشت زمان وموهای سپید وغرقاب روز مره گی یا روز مرگی ، باعث میشود بر آن ایام وافراد بی بدیل حسادت کنم!!

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید