خیلی ها صبح بعد از نماز لباس میپوشیدن ، موهاشونو شونه میکردن ، پوتین پوشیده ، جلوی در چادر از سرما این پا و اون پا میکردن تا با بقیه افراد چادر برن مراسم صبحگاه . سید محمد و حاج عبدالله اولین نفرات بودند که برای صبحگاه حاضر بودند . اونا هم تر و تمیز […]
این تکه کلام شهید آقا سید مهدی تقوی بود. سید خیلی دوست داشت بره سوریه و اسمش توی مدافعان حرم ثبت بشه و خیلی هم به این در و اون در زد اما قسمتش نشد. بارها ازش شنیده بودم که میگفت : جعفر.. خدا به اخلاص آدم ها نمره میده و به هیاهوها توجه نمیکنه. […]
عیسی در سال 44 در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد. مادر این شهید عزیز تعریف میکرد که: من عیسی رو بار دار بودم که حادثه تصادفی برای ما رخ داد و من صدمه دیدم . همه میگفتند از محالاته که این بچه زنده به دنیا بیاید. اما لطف خدا شامل حال من شد […]
خاطره ای از نماز شب عارف دلداده شهید سید قاسم ذبیحی فر “شهید سیدقاسم ذبیحی فر” هنگام عبادتش همیشه تنها بود.هنگام غروب معمولاً بالای خاك ریز یا تپه مینشست و پایین رفتنِ خورشید را نگاه میكرد. شاید ما اصلاً نمیتوانیم او را درك كنیم. هرگاه به مسجد میرفت، ساعتها به همان صورت و آن قدر […]
میهمان بچه های تخریب لشگر 40 صاحب الزمان(ع) بودیم.شب اول زمستون بود مقرشون اطراف قرارگاه کربلا در اطراف سه راه صاحب الزمان علیه السلام بود. اونجا همه در سوله هایی که با خاک پوشانده بود ساکن بودند.. ابتدا ما برای استراحت به حسینه بچه های تخریب که سوله بزرگی بود رفتیم و بعد از نماز […]
هرکس ته هندونه اش سفید باشه جایزه میگیره تصویر بالا ????برای روزهای قبل از عملیات کربلای یک در مقر قلاجه است فرمانده گردان تخریب لشگر 10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی داره پوست هندونه هایی که تا سفیدیش بچه ها خوردن جمع میکنه توی عکس حاج احمد خسروبابایی داره به زور ته هندونه که […]
اوایل حضورم در گردان سرافراز تخریب لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام، ودر اولین جمعه گردان (اگر درست بیاد داشته باشم) بایک دستگاه اتوبوس و کامیون آیفا به رانندگی شهید بیات عزیز رفتیم نماز جمعه دزفول… اتفاقا آنروز زود گرسنه شدم وبلافاصله بعد از نماز جمعه ، رفتم توی صف شلوغ و پر تعداد غذا که […]
امشب توفیقی شد به دیدار شهید تخریبچی اصغر کاظمی رفتیم دانشجوی شهید اصغر کاظمی از بچه های #تخریب_لشگر_10 بود که در اردیبهشت ماه 65 در #عملیات_سیدالشهداء(ع) در #منطقه_فکه به شهادت رسید. کنار مزارش برادر کاوه ذاکری این خاطره رو نقل کرد. قبل از عملیات داشتیم با بچه ها خوابیدن روی سیم خاردار رو تمرین میکردیم. […]
محمد رمضانی از خبرههای تخریب بود که بعد از دفاع مقدس هشت ساله برگه شهادتش امضاء شد. دفاع مقدس، محمد نه 8 ساله بود و نه ده ساله. بلکه او تا پای جان از دین دفاع کرد. بچههای_تخریب لشگر 17 علی ابن ابیطالب محمد رو خوب میشناسند و میدونند محمد در عملیاتهای مختلف قفل معبرها […]
قصدما از انتشار دوباره این حماسه ی دفاع مقدس ، اعتراض به جملات سخیف فلان نماینده مونث مجلس در مورد حجاب فاطمی یعنی چادر نیست بلکه تذکار دوباره برای همه میراث داران شهداست که یادمان نرود که برای حفاظت از حیا و حجاب ناموس این کشور بهای گرانی پرداخته ایم . چندین بار باید این […]
روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از بچه های تخریب در منطقه عملیات کربلای 2 در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول مین گذاری […]
صفای هرچی بسیجیه…. بسیجی شهید اصغر رحیمی اخلاص تو وجودش موج میزد یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود.هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت. بعد از عملیات کربلای یک بود که به گردان تخریب ل10 اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد. […]