alvaresin-0027

اجازه بدهید من به قرآن رجوع کنم

حاج قاسم مبینی» پدر شهید «مصطفی مبینی» نیز درباره آخرین وداع با فرزندش می‌گوید: «آخرین بار به او اجازه نمی‌دادم ...
alvaresin-0027

به یاد عارف و عاشق شهید مصطفی مبینی

مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز پا گذاشت و..... پرید. ...
alvaresin-0026

آخرین دیدار من و غلام

آخرین دیدار ما با غلام وقت رفتن برای عملیات والفجر ده بود. ما داشتیم سوار اتوبوس ها میشدیم که غلام ...
alvaresin-0025

روزهای نبرد در مجنون

روز 15 اسفند سال 62، ساعت نه و نیم صبح آیفاها(نوعی کامیون نظامی) آمدند، سوار شدیم و از پاسگاه خاتم ...
alvaresin 0022

شرحی از پرواز شهید سیدمصطفی خاتمیان

شرحی از پرواز شهید سیدمصطفی خاتمیان ماموریت دسته ما گرفتن سرپل آنسوی اروند رود و جزیره ام الرصاص بود... شب ...
alvaresin 0020
او به حالت استهزاء به من گفت : بیچاره علی

اولین قایقی که وارد اروند رود شد

اولین قایقی بودیم که از عرایض(نهری که از اروند منشعب میشود)وارد اروند رود شدیم زیر آتش خودی و دشمن حرکت ...
alvaresin 0019

حرف بیخود نزن ، حواست به جلو باشه

روز ۲۰ بهمن ماه بود که نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و شام مختصری خوردیم و لباس ها غواصی ...
alvaresin 0018
اون شب حسابی دل ما خالی شد

ما زیاد هم امیدوار نیستیم غواصها بتوانند به ساحل ام الرصاص برسند

صحبت های حاج آقا فضلی فرمانده تیپ سیدالشهداء(ع) اون شب حسابی دل ما رو خالی کرد .اینطوری یادم میاد که ...
alvaresin 0017

مثل اینکه یک مشت شیشه خوره توی چشمم ریختند

خردادماه سال 65 به گردان ماموریت دادند که جلوی دشمن در آبراهه های جزیره مجنون مین گذاری کنه. و شهید ...
alvaresin 0021

سید اسماعیل پر تلاش، توی عبادت هم زبانزد بود

سید اسماعیل یک لحظه آروم قرار نداشت با توجه به اینکه روزهای قبل از عملیات خیلی ضعیف شده بود اما ...
۵۴

به داد خود برسید که وقت تنگ است

شادی و شادمانی توی جبهه برای خودش عالمی داشت….. رزمنده های جبهه همه جوون بودند….اگر به مسن ترها هم پیرمرد ...
alvaresin 0024

پیکری که پدر کفن کرد

گروهان ما مقابل کارخانه نمک با دشمن درگیر بود . دشمن تانک های زیادی را وارد منطقه کرده بود و ...