• تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    شهید حاج عبدالله نوریان

    القصه نام حضرت زهرا سلام الله علیها همه ی گره ها را گشود

    القصه نام حضرت زهرا سلام الله علیها همه ی گره ها را گشود

      چند روز به عملیات والفجر 8 کنار کارون روستای ام النوشه بهمن ماه 1364 از سمت راست شهید اکبر عزیز زاده و حبیب آقای فرخی روزها و شب ها به تمرینات غواصی میگذشت ماموریت بچه های تخریب لشگر10 عبور از آب اروند و ایجاد معبر در موانع کنار ساحل ام الرصاص بود دشمن در […]

    یک روح در دو جسم

    یک روح در دو جسم

    شهید علیرضا کلم فروش جوان خوش سیمایی که مدام در حال نماز بود . یه مقدار که رابطمون خودمونی شد از شهیدی یاد می کرد که خیلی بهش وابسته بود و اساسا علت تحول شهید کلم فروش هم همین شهید بود که من با نشونه هایی که داد فهمیدم همون شهید حقی بود که پادگان […]

    صبحگاه توی نقاهتگاه

    صبحگاه توی نقاهتگاه

    در عملیات خیبر بود که دشمن برای اولین بار در جزیره مجنون به طور وسیع از سلاح شیمیایی استفاده کرد در اثر بمباران شیمیایی جمعی از بچه های تخریب هم مصدوم شدند که شهید حاج عبدالله و شهید سید محمد معاون گردان وبرادرسید ناصروسمنانی هم جزء اونها بودند حالت تهوع داشتند و خون برمی گردوندند […]

    رویای صادقه ی حاج عبدالله نوریان

    رویای صادقه ی حاج عبدالله نوریان

    روزهای آخر ماه رمضان سال 64 بود که حاجی یه تعداد رو جدا کرد و از مقر الصابرین رفتیم برای غرب کشور. شب احیاء در پادگان شهید عبادت مریوان بودیم و فردای اون رفتیم برای پاکسازی میادین ارتفاعات لری در پنجوین در یکی از شیارها در کنار مقر جهاد سازندگی سمنان چادر زدیم و اسباب […]

    برادرها.. به هم قول دادیم وارد بهشت نشیم تا با هم بریم

    برادرها.. به هم قول دادیم وارد بهشت نشیم تا با هم بریم

    اوایل سال 64 بود تازه گردان تخریب از آوارگی در اومده و مقری مستقل برای خودش درست کرده بود نیروی تازه نفس هم گرفته بود و آموزش ها شروع شده بود حاجی وسط روز وارد مقر الصابرین شد و یه تعداد بچه ها رو جدا کرد و گفت: وسایلتون رو جمع و جور کنید وساک […]

    فرمانده فاطمی آقا سید محمد

    فرمانده فاطمی آقا سید محمد

    سید بعد از توجیه بچه های غواص .یک نفس عمیقی کشید و سینه اش را صاف کرد و گفت: برادرها ایام فاطمیه است . ایام شهادت مادر ما فاطمه(س) است. و با التماس به مادرش حضرت زهراء سلام الله علیها ادامه داد. مادر جون دست ما را بگیر. ما برای یاری دین خدا قدم توی […]

    جماعت ! یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن

    جماعت ! یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن

    شهید بسطام خانی . در اولین برخورد ، جوری رفتار کرد که انگار ۱۶ سال (از بدو تولد تا زمان آشنایی) همدیگر رو میشناسیم .در زمان شهادتش وقتی از کمر نصف شده بود بهم فهموند که سیدالشهداء علیه السلام رو در هر شرایطی حتی آخرین نفس ، فراموش نکنم . او یک کلاس خصوصی برایم […]

    آخرین دیدار من و غلام

    آخرین دیدار من و غلام

    آخرین دیدار ما با غلام وقت رفتن برای عملیات والفجر ده بود. ما داشتیم سوار اتوبوس ها میشدیم که غلام رسید. بدو اومد سمت ما و از همان دور هم آغوش باز کرد. من رو بغل کرد. بغض گلوش رو گرفته بود . غلام زبانش لکنت داشت .” لکنت زبان غلام برای عملیات محرم بود […]

    در عملیات خیبر کار به جنون کشید …

    در عملیات خیبر کار به جنون کشید …

    عملیات خیبر شاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و مجنون های زیادی در آغوش گرم لیلاشان آرمیدند . سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این […]

    هرکسی خوابی از من دیده برام تعریف کنه

    هرکسی خوابی از من دیده برام تعریف کنه

    همیشه سفارش میکرد. هرکسی خوابی از من دیده برام تعریف کنه. حاج عبدالله روح لطیفی داشت و این هم به خاطر معنویت بالای او بود شاید همین باعث تعجب شده که چطور امکان داره که فرمانده ضمخت ترین ، خشن ترین و حیاتی ترین واحد عملیاتی جنگ اینقدر سیم معنویش وصل باشه که روءیاهای صادقه […]

    دست نوشته عاشقانه حاج عبدالله

    دست نوشته عاشقانه حاج عبدالله

    دستنوشه عاشقانه عبدالله سی و یکمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر 10 سیدالشهداء (ع)

    روزی که عبدالله پرکشید

    روزی که عبدالله پرکشید

    دشمن صبح روز دوم اسفند ماه بار دیگر پاتک حود را برای باز پس گیری مواضع از دست رفته شروع کرد که بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام با انفجار جاده دسترسی دشمن عملا مسیر حرکت دشمن را از روی خشکی سد نموده ودشمن مجبورشد به کناره های جاده پناه ببرد که با فرو رفتن […]

    برو بالا