شهید علیرضا کلم فروش جوان خوش سیمایی که مدام در حال نماز بود .
یه مقدار که رابطمون خودمونی شد از شهیدی یاد می کرد که خیلی بهش وابسته بود و اساسا علت تحول شهید کلم فروش هم همین شهید بود که من با نشونه هایی که داد فهمیدم همون شهید حقی بود که پادگان امام حسین ع باهاش آشنا شدم .
در واقع شهید حقی، شهید کلم فروش و شهید رستگار سه تا بچه محل بودن که وقتی شهید حقی به جبهه میاد و به شهادت می رسه شهید کلم فروش و رستگار هم تحت تأثیر شخصیتش پاشون به جبهه باز می شه و در عملیات خیبر هر دو به شهادت می رسند
شهید کلم فروش و رستگار با یه خمپاره و در یک ساعت به شهادت برسیدند و قبرشون هم کنار هم قرار گرفته به همین دلیل شهید کلم فروش تو گردان به شهید حقی معروف بود سه رفیقی که یکیشون معلم دو نفر دیگه بود.
جالب اینه که شهید حاج عبد الله نوریان فرمانده گردان تخریب لشگر۱۰سیدالشهداء(ع)از عمق رابطه عاطفی این دو نفر با خبر بود به همین دلیل اجازه نداد که این دو نفر با هم به عملیات اعزام بشن شهید کلم فروش رفت و شهید رستگار موند.
بعد از رفتن شهید کلم فروش ، شهید رستگار دیگه آروم و قرار نداشت خوراکش شده بود گریه و التماس به حاج عبدالله که بذاره بره عملیات .
حاجی هم سرسختی می کرد که شما دو نفر نباید یه جا باشین اما شهید رستگار دست بردار نبود آنقدر گریه کرد و التماس کرد تا حاج عبد الله راضی شد و رفت و با کلم فروش به شهادت رسید.
یادشان گرامیباد
پیکر مطهر تخریبچی شهید
علیرضا کلم فروش
عملیات خیبر
جزیره مجنون
شهادت ۱۳ اسفند۶۲