بچه های تخریب به گردان ها برای عملیات والفجر ۳ مامور شده بودند
اون ها سر ستون میرفتند و گردان عازم هجوم به مواضع دشمن شد
شهید همت مدام با بی سیم وضعیت گردان رو می پرسید. چون آتیش دشمن سنگین شده بود و گردان در مسیری میرفت که خطرات زیادی تهدیدش میکرد
آتش اداوت دشمن روی ستون گردان زیاد بود و بچه هایی که سر ستون بودند بیشترین آسیب رو دیدند.
تخریبچی هایی که مامور به گردان رزمی بودند یکی یکی با ترکش توپ و خمپاره زمین گیر شدند.
شهید حاج محسن دین شعاری هم که گردان رو همراهی میکرد از ترکش بی نصیب نبود
تا پشت میدون مین رسیدند فقط یک نفر از بچه های تخریب سرپا بود.
ستون رزمنده ها نزدیک میدان مین از حرکت ایستاد.
همه سراغ تخریبچی ها رو میگرفتند. غافل از اینکه تخریبچی های مجروح یکی یکی از ستون جدا شده بودند.
تنها تخریبچی بازمانده خودش رو به فرمانده گردان معرفی کرد.
فرمانده گردان با تعجب پرسید بقیه بچه های تخریب کجا هستند.
خبردار شد که زیر آتیش سنگین دشمن مصدوم شدند.
تخریبچی تنها به فرمانده گفت: من حاضرم با توکل به خدا به تنهایی داخل میدون مین معبر بزنم.
فرمانده گردان یه نگاهی به میدان مین کرد و یه نگاه به تخریبچی و گفت: خاطزجمع هستی که میتونی تنهایی معبر بزنی.
گفت: آره
باز فرمانده دلش قرص نبود.
با بی سیم تماس گرفت
شهید حاج همت بود
وضعیت رو پرسید و فرمانده گردان گفت:
حاجی پشت میدان مین رسیدیم و تخریبچی نداریم.
تنها تخریبچی وسط حرفش دوید و گفت:
برادر من که هستم کار رو انجام میدهم
فرمانده داشت از شهید همت اجازه میخواست که مسیر رو برگردند و بعد از رفع مشکل عملیات کنند که شهید همت قبول نکرد.
باز تماس گرفت و گفت یه تخریبچی مونده و میگه خودم به تنهایی میتونم معبر بزنم.
و هی اصرار تنها تخریبچی گردان که مورد قبول و اقع شد و
تخریبچی تک و تنها دل به خدا داد و قدم در میدان مین گذاشت و زیر آتش دوشکای دشمن ابهت میدان مین رو شکست و معبر باز شد و رزمنده ها به قلب دشمن زدند.
عملیات که تمام شد
یکبار دیگر پادگان دوکوهه با حضور بچه هایی که از عملیات برگشته بودند به جنب و جوش افتاد.
همه در میدان صبحگاه منتظر حضور فرمانده لشگر بودند.
شهید همت لب به سخن گشود و از حماسه رزمندگان لشگر۲۷ در عملیات والفجر ۳ تجلیل کرد.
شهید همت به صورت ویژه از یک رزمنده به عنوان بسیجی نمونه لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تجلیل کرد.
او رزمنده تخریبچی را در کنار خود طلبید و لی نوجوان تخریبچی امتناع کرد و خواست عملش فقط برای خدا بماند.
اون نوجوان تخریبچی سال ها بعد از آن حماسه در جبهه بود تا اینکه مدال جانبازی به سینه اش نشست و عضوی از جسمش را به بهشت فرستاد.
۳۶ سال از آن حماسه میگذرد. و حماسه ساز آن روز یعنی دلاور مرد تخریبچی حاج امیر ذبیحی هنوز پا به رکاب آماده است