فرمانده ای داشتیم به نام شهید حاج عبدالله نوریان.
ایشان خیلی مواظب من بود.
بعضی از وقتها که من با صدای بلند میخندیدم تذکر میداد که اگر دیگران اینگونه بخندند مشکلی نیست اما تو نباید اینگونه بخندی. چرا؟ چون تو مرشد و روضه خون اینها هستی و قراره شب برای اینها مناجات و روضه بخوانی.
حتی در چگونه لباس پوشیدن من هم مراقبت میکرد.
به نحوه پوشیدن پوتین و یا بالازدن چند سانتی آستینهای لباس هم حساس بود و تذکر میداد.
میگفت اینها غرور میآورد و اثر روضه خوانی و حرفهایی که وسط خواندن میزنی کم میکند. اینها را برای یک جوان ۱۶ساله میگفت نه یک مرد میانسال، این عجیب است. یعنی سعی بر این بود مراعات کنیم. هرچیزی را نخوریم، هر حرفی را نزنیم،
یادش بخیر: میگفت: آرزویم این است که فرزندم ذاکر امام حسین علیه السلام شود.
شهید حاج عبد الله از مکه برگشته بود و من به خاطر مراسمات و جلساتی که داشتم فرصت نکردم به دیدارشون برم تا اینکه روز تاسوعای حسینی در بازاز شهرری ، مقابل سقاخونه روی چارپایه رفته بودم و داشتم واحد میخوندم وحمعیت زیادی سینه میزدند که چشمم توی چشمش گره خورد . دیدم فرمانده عزیزم روبرویم به کرکره مغازه تکیه داده و با آرامشی که همیشه در چهره اش بود داره سینه میزنه… تا واحد تموم شد و دودمه دادم و سینه زن ها رفتند به سمت حرم سیدالکریم علیه السلام حاجی رفته بود و اون روز هم سعادت بوسیدن رویش نصیبم نشد تا اینکه برگشتیم جنوب و حاجی رو دیدم و دیدار تازه شد. این آخرین #محرمی بود که سردار شهید تخریب حاج عبدالله در این دنیا درک کرد و الان توی اون دنیا سال هاست که محرم ها دور اربابش طواف میکنه.
یادش بخیر
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
فرمانده مهندسی و تخریب لشگر10
فرمانده ای که مواظب نوحه خون ها بود
فرمانده ای داشتیم به نام شهید حاج عبدالله نوریان. ایشان خیلی مواظب من بود. بعضی از وقتها که من با صدای بلند میخندیدم تذکر میداد که اگر دیگران اینگونه بخندند مشکلی نیست اما تو نباید اینگونه بخندی. چرا؟ چون تو مرشد و روضه خون اینها هستی و قراره شب برای اینها مناجات و روضه بخوانی. […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه لغو پاسخ
“مواظب” درست است
“مواضب” اشتباه است
سلام
ممنون از تذکر شما
اصلاح شد