کد خبر:14948
پ
alvaresin-02968

گریه ی فراق شهید حاج قاسم اصغری

پائیز سال ۶۶ بود و ماموریت من به گردان تخریب تمام شده بود و میبایست برای ادامه درس و مشق به تهران برمیگشتم . ما در مقر الوارثین در جنوب مستقر بودیم و عقبه لشگر۱۰ در سنندج بود و برای تسویه حساب میبایستی به اونجا میرفتم . دنبال وسیله میگشتم برای اینکه خودم را به […]

پائیز سال ۶۶ بود و ماموریت من به گردان تخریب تمام شده بود و میبایست برای ادامه درس و مشق به تهران برمیگشتم . ما در مقر الوارثین در جنوب مستقر بودیم و عقبه لشگر۱۰ در سنندج بود و برای تسویه حساب میبایستی به اونجا میرفتم . دنبال وسیله میگشتم برای اینکه خودم را به پادگان امام علی سنندج برسونم که برادر سلیمان آقایی گفت ما میخواهیم بریم سنندج با ما بیا..
موقع رفتن شهیدان اصغری و فیروزبخت هم همراه ما بودند.
از جنوب راه افتادیم به سمت غرب ..
مسیر طولانی بود…
یادم نمیره در طول مسیر شهید حاج قاسم اصغری با ضبط صوت واکمن یکی از نوارهای حاج منصور ارضی رو گذاشته بود و گریه می کرد.
برادر آقایی از حاج قاسم پرسید: حاج آقا چیزی شده؟؟؟؟
شهید اصغری با همون حال گریه گفت: چند روزه میرم داخل حسینیه الوارثین …. عکس شهدا رو میبینم . انگار اونا به من می خندن.
رسیدیم سنندج و من تسویه گرفتم و برگشتم تهران .
دو سه روز بعد شنیدم که این دو بزرگوار شهید شدن، تازه فهمیدم حاج قاسم چی گفته
روحشون شاد باشه

 

مین والمرا
مین جهنده
حاج قاسم با این مین به معراج رفت.
همسر شهید حاج قاسم اصغری نقل میکند :
یک روز دیدم یک عکس نشان دادم .
گفتم عکس چیه .گفت این عکس مینه ، و اون هم مین والمر.خیلی مین قشنگیه ….
این رو توذهن داشتم تا اینکه شنیدم حاج قاسم با مین والمرا شهید شده فهمیدم به آرزوش رسیده حاجی دوست داشت مثل اربابش امام حسین علیه السلام بی دست و سربشه ..که اون به آرزوش رسید

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید