صبح روز یازدهم اردیبهشت سال۶۵ فرمانده لشگر و بعضی از فرماندهان با هلکوپتر منطقه رو توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردانها مشخص شد و مقرر شد از شش محور به منظور باز پس گيري خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم ….
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردانها به مقر فرماندهی لشگر فراخوان شدند..
شهید سید محمد فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه ، برای ما تعریف کرد که : همیشه شهید کیانپور که در اون مقطع به علت مجروحیت شهید عراقی مسوولیت اطلاعات عملیات لشگر رو به عهده داشت، وقت توضیح وضعیت دشمن تعداد سنگرها و نفرات مستقر در اونها رو برای فرمانده ها تشریح میکرد اما!!!! اینبار گفت ما به علت نداشتن فرصت اطلاعات زیادی از دشمن نداریم فقط محدوده استقرار دشمن رو میدونیم و من (شهید سیدمحمد)هم گفتم بچه های ما جلو رفته اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند شاید فردا که به دشمن حمله میکنیم با میدان مین هم برخورد کنیم .
این حرف ها موجب شده بود فرماندهان با تردید به کار نگاه کنند.
این شهید از جلسه آنشب فرماندهان اینگونه تعریف میکرد…
اولین فرماندهی که گفت من با این اوصاف گردانم رو در اختیار قرار نمیدم شهید حسین اسکندرلو بود. وسایر فرماندهان هم به تبع اون از مسوولیت شونه خالی میکردند .
تا اینکه آقای فضلی گفت برادرها فرمان امام عزیز است که به دشمن امان ندید . درسته ما از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم و حق شما فرماندهان است که به محدوده درگیری کاملا اشراف داشته باشید..اما ما اگر زود اقدام نکنیم و جلوی دشمن را نگیریم او به خود جرات میده و به سمت شهرهای ما پیشروی میکنه ما چاره ای نداریم جز حمله به دشمن .
برادرها امشب به تاسی از سرور و سالار شهیدان من نور اطاق فرماندهی رو کم میکنم وهرکس تمایل به قبول مسوولیت و ماموریت نداره از جمع بیرون بره و ما باید به تکلیف خود عمل کنیم.
شهید سید محمد گفت :کار به اینجا که رسید صدای گریه از گوشه کنار بلند شد و در یک لحظه همه جمع یکپارچه گریه میکردند که صدای حسین اسکندرلو بلند شد برادرها هرکی حاضره در این ماموریت تا پای جان بایسته دستشو جلو بیاره.
دستها جلو اومد و روی قران قرار گرفت و فرماندهان گردانها هم قسم شدند که امان رو از دشمن بگیرند.
وازدهم اردیبهشت بود که گردان حضرت علی اکبر(ع) و گردان حضرت علی اصغر (ع) وارد مقر الوارثین شدند همه با تجهیزات کامل آمدند.
مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
و بچه های تخریب برای مامورشدن به گردانها تجهیزات تحویل گرفتند ..
وقت گرفتن قرقره طناب معبر ، دعوا بر سر این بود که میدون مین هست یا نه و اگر هست عمقش چقدره..این سووال بی جواب بود.
۶ تیم معبر آماده شد و به گردانهای
?حضرت علی اکبر(ع)،
?حضرت علی اصغر(ع) ،
?حضرت زینب (س)،
?حضرت قاسم ،
?حضرت قمربنی هاشم (ع) و
?گردان المهدی
مامور شدند . وقت رفتن با هم شوخی میکردند که مثلا ما الان مرخصی هستیم..و بعضی ها هم برگه مرخصی که هنوز در جیبشان بود به هم نشان میدادن.قبل از تاریکی هوا مسوولین گروهانها و دسته ها آخرین تذکرات را به نیروهاشون دادن و ساعت حدود ۹شب بود که گردانها سوار بر ماشین ها به سمت خط حرکت کردند..بچه های تخریب اونقدر شهید سید مهدی اعتصامی رو بوسیده بودند که صورتش سرخ شده بود…از هرکی می پرسیدی احتمال شهادت سید مهدی چقدره؟؟؟میگفت سید مهدی پریدنیه..
بچه ها رفتند …اما در کمال ناباوری با میدان مینی به عمق ۲۰۰ متر و به طول بیش از ده کیلومتر که دشمن توسط یگان مهندسی خود در مدت ۲۴ ساعت در جلوی مواضعش ایجاد کرده بود مواجه شدند!!!!!! اول میدان مین دو ردیف مین منور و بعد از آن مین گوجه ای و بعد مین ضد نفرات والمری و بعد از آن مین ضدخودرو سبدی با محافظ گوجه ای و بعد باز مین والمری و سیم خاردارهای پرحجم تا به کمین و خاکریز دشمن متصل میشد.