عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال ۶۲ شروع شد.
یگانهای دیگر وارد عملیات شدند و تیپ سیدالشهداء (ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود.
فردای عملیات به عنوان تخریبچی به گردان حضرت علی اصغر(ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جادهای رسیدیم که به پد هلیکوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل میکردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص جزیره مجنون و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلیکوپتر بمانیم تا اینکه روز ۷ اسفند بود که با هلیکوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران هواپیماهای ملخدار دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچهها رو بمباران میکردند. به خاطر اینکه بچهها آسیب نبینند سوار بر کامیونها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز ۸ اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم.
چون عراق باور نمیکرد رزمندهای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردانهای رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانکها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتکها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانکهای دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند.
از همه طرف گلوله میآمد و از همه بدتر گلولههای کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین میخوردند و صدای جیغ مرغهای دریایی همه هور رو برداشته بود. یکی دو تا گردان زرهی مقابل ما بود.
آرپی جی زن ها و کمکهاشون بدو به خیز میکردند و تانکها رو نشانه میرفتند و برجکها رو می پراندند. بچه های گردان حضرت قاسم (ع) و حضرت علی اصغر (ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچگونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما میریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچهها هرچی تانک میزدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی میشدیم
وداع شهید سعید شاه حسینی با پیکرمطهر شهید محمد پور احمد
تکمیلی عملیات کربلای ۵
شلمچه
ساعتی بعد هم فرشته ها سعید سومین شهید خانواده شاه حسینی را با خود بردند