• تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    شهید علی پیکاری

    شبی که نجات یافتم

    شبی که نجات یافتم

    امروز روز عرفه است و همچنین روز شهادت سفیر سیدالشهداء علیه السلام حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام هرسال که شهادت حضرت مسلم علیه السلام میرسه یاد عبور از اروند در شب عملیات والفجر 8 میفتم که چگونه نام ویاد او من و سایر غواص ها رو نجات داد. تقریبا جلوی ستون غواص ها در […]

    بخواب بخواب من سرباز حسینم

    بخواب بخواب من سرباز حسینم

    توی خط دریاچه نمک فاو روی پد بودم دیدم یه غولتشن بعثی که عین دیو میموند ، داره از روبرو میاد. علی پیکاری دراز کشیده بود داشت آسمون رو نگاه میکرد و میگفت انگار عراقی ها خمپاره و توپ هاشون رو کنترات دادن به کارگر های سر خیابونشون و گفته بودن انقدر بریز ید توش […]

    جماعت ! یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن

    جماعت ! یه دنیا فرقه بین دیدن و شنیدن

    شهید بسطام خانی . در اولین برخورد ، جوری رفتار کرد که انگار ۱۶ سال (از بدو تولد تا زمان آشنایی) همدیگر رو میشناسیم .در زمان شهادتش وقتی از کمر نصف شده بود بهم فهموند که سیدالشهداء علیه السلام رو در هر شرایطی حتی آخرین نفس ، فراموش نکنم . او یک کلاس خصوصی برایم […]

    شبی که جزیره ام الرصاص فتح شد

    شبی که جزیره ام الرصاص فتح شد

    غواص ها یکی یکی داشتند از موانع عبور میکردند و خودشون رو به سینه کانال دشمن میرسوندند. هنوز کسی وارد کانال نشده بود که سنگر تیربار مقابل معبر ما تیر اندازی رو شروع کرد . و من هم باید به محض تیر اندازی سنگر رو میزدم. ضامن گلوله آرپی جی رو کشیدم و داخل لوله […]

    پس چرا لای پتو گذاشتنت؟

    پس چرا لای پتو گذاشتنت؟

    دو سه تا قایق برای تخلیه شهدا و مجروحین وارد معبر شد. وقتی مجروحین رو از ساحل ام الرصاص داخل قایق میگذاشتیم و ما رو با لباس غواصی درون آب میدیدند برامون دعا میکردند. شهدا رو لای پتو پیچیده بودند . تخلیه مجروحین خیلی سریع انجام شد . شهدا رو توی یک قایق گذاشتند و […]

    آموزش غواص های لشگر 10سیدالشهداء (ع) در بندر انزلی زمستان 1364

    آموزش غواص های لشگر 10سیدالشهداء (ع) در بندر انزلی زمستان 1364

    آمادگی برای ماموریتی بزرگ دی ماه سال 64 بود که آقا سید محمد (شهیدحاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع)) من و شهید علی پیکاری رو صدا زد . ازمون پرسید آماده اید؟ بدون اینکه بدونیم ماجرا چیه گفتیم صد در صد . گفت باید برید مرخصی . گفتیم برای چی؟ مگه […]

    حرکت خط شکنان تخریبچی برای فتح دژ شلمچه

    حرکت خط شکنان تخریبچی برای فتح دژ شلمچه

    ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند. بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن. شهید سیدمحمد یه داد زد . برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید. بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند. […]

    حماسه عاشورایی در دژ شلمچه

    حماسه عاشورایی در دژ شلمچه

    شب 19دیماه 65 بود که همه تدبیرها ، تقدیرها را رقم زد. حمله به دژ شلمچه کار عقل نبود بلکه کار عشق بود.رزمنده های دل شکسته از کربلای 4 آماده برای آفریدن کربلای دیگر شده بودند. دلها نا آرام بود.از فرمانده مان شهید حاج سید محمد زینال حسینی شنیدم که امام دستور حمله به دشمن […]

    سه تخریبچی شهید در یک قاب

    سه تخریبچی شهید در یک قاب

    حاج رسول فیروزبخت و علیرضا پیکاری شب عملیات کربلای 5 جزء غواصان خط شکن تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) بودند که در شب 19 دیماه 65 به سینه به آب زدند و خود را به موانع دژ شلمچه رساندند. علیرضا پیکاری در حال باز کردن میدان مین وموانع شلمچه گلوله های دشمن سینه اش را شکافت وبه […]

    حرف بیخود نزن ، حواست به جلو باشه

    حرف بیخود نزن ، حواست به جلو باشه

    روز ۲۰ بهمن ماه بود که نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و شام مختصری خوردیم و لباس ها غواصی رو به تن کردیم.فرمانده هان تشخیص دادند که من با شهید حسن مقدم توی یک دسته نباشیم.هردوی ما خیلی دمق شدیم . وقتی لباس می پوشیدیم حسن زیر لباسش یک لایف ژاکت هم پوشید . […]

    مثل اینکه یک مشت شیشه خوره توی چشمم ریختند

    مثل اینکه یک مشت شیشه خوره توی چشمم ریختند

    خردادماه سال 65 به گردان ماموریت دادند که جلوی دشمن در آبراهه های جزیره مجنون مین گذاری کنه. و شهید سید محمد ، یاغی های گردان رو به این ماموریت فرستاد !!!!! من و علی پیکاری و زعفری و چند تای دیگه به اضافه حاج ابراهیم رفتیم جزیره شمالی و در اطراف جاده خندق مستقر […]

    برو بالا