امروز روز عرفه است و همچنین روز شهادت سفیر سیدالشهداء علیه السلام حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام هرسال که شهادت حضرت مسلم علیه السلام میرسه یاد عبور از اروند در شب عملیات والفجر 8 میفتم که چگونه نام ویاد او من و سایر غواص ها رو نجات داد. تقریبا جلوی ستون غواص ها در […]
توی خط دریاچه نمک فاو روی پد بودم دیدم یه غولتشن بعثی که عین دیو میموند ، داره از روبرو میاد. علی پیکاری دراز کشیده بود داشت آسمون رو نگاه میکرد و میگفت انگار عراقی ها خمپاره و توپ هاشون رو کنترات دادن به کارگر های سر خیابونشون و گفته بودن انقدر بریز ید توش […]
شهید بسطام خانی . در اولین برخورد ، جوری رفتار کرد که انگار ۱۶ سال (از بدو تولد تا زمان آشنایی) همدیگر رو میشناسیم .در زمان شهادتش وقتی از کمر نصف شده بود بهم فهموند که سیدالشهداء علیه السلام رو در هر شرایطی حتی آخرین نفس ، فراموش نکنم . او یک کلاس خصوصی برایم […]
غواص ها یکی یکی داشتند از موانع عبور میکردند و خودشون رو به سینه کانال دشمن میرسوندند. هنوز کسی وارد کانال نشده بود که سنگر تیربار مقابل معبر ما تیر اندازی رو شروع کرد . و من هم باید به محض تیر اندازی سنگر رو میزدم. ضامن گلوله آرپی جی رو کشیدم و داخل لوله […]
دو سه تا قایق برای تخلیه شهدا و مجروحین وارد معبر شد. وقتی مجروحین رو از ساحل ام الرصاص داخل قایق میگذاشتیم و ما رو با لباس غواصی درون آب میدیدند برامون دعا میکردند. شهدا رو لای پتو پیچیده بودند . تخلیه مجروحین خیلی سریع انجام شد . شهدا رو توی یک قایق گذاشتند و […]
آمادگی برای ماموریتی بزرگ دی ماه سال 64 بود که آقا سید محمد (شهیدحاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع)) من و شهید علی پیکاری رو صدا زد . ازمون پرسید آماده اید؟ بدون اینکه بدونیم ماجرا چیه گفتیم صد در صد . گفت باید برید مرخصی . گفتیم برای چی؟ مگه […]
ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند. بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن. شهید سیدمحمد یه داد زد . برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید. بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند. […]
شب 19دیماه 65 بود که همه تدبیرها ، تقدیرها را رقم زد. حمله به دژ شلمچه کار عقل نبود بلکه کار عشق بود.رزمنده های دل شکسته از کربلای 4 آماده برای آفریدن کربلای دیگر شده بودند. دلها نا آرام بود.از فرمانده مان شهید حاج سید محمد زینال حسینی شنیدم که امام دستور حمله به دشمن […]
حاج رسول فیروزبخت و علیرضا پیکاری شب عملیات کربلای 5 جزء غواصان خط شکن تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) بودند که در شب 19 دیماه 65 به سینه به آب زدند و خود را به موانع دژ شلمچه رساندند. علیرضا پیکاری در حال باز کردن میدان مین وموانع شلمچه گلوله های دشمن سینه اش را شکافت وبه […]
روز ۲۰ بهمن ماه بود که نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و شام مختصری خوردیم و لباس ها غواصی رو به تن کردیم.فرمانده هان تشخیص دادند که من با شهید حسن مقدم توی یک دسته نباشیم.هردوی ما خیلی دمق شدیم . وقتی لباس می پوشیدیم حسن زیر لباسش یک لایف ژاکت هم پوشید . […]
خردادماه سال 65 به گردان ماموریت دادند که جلوی دشمن در آبراهه های جزیره مجنون مین گذاری کنه. و شهید سید محمد ، یاغی های گردان رو به این ماموریت فرستاد !!!!! من و علی پیکاری و زعفری و چند تای دیگه به اضافه حاج ابراهیم رفتیم جزیره شمالی و در اطراف جاده خندق مستقر […]